كتاب صامت ناطق درتوصيف امير المومنين عليه السلام

پدیدآورمحمدرضا ارشادی‌نیا

نشریهپژوهش‌های قرآنی

تاریخ انتشار1388/01/26

منبع مقاله

کلمات کلیدیاعجاز تشریعی

share 7194 بازدید
كتاب صامت ناطق درتوصيف امير المومنين عليه السلام

محمد رضا ارشادي نيا

سيماى قرآن در آيينه شفاف و تمام نماى گفتار اميرمؤمنان(ع) با توصيفات تأمل برانگيز و اعجاب آورى ترسيم شده است. اين توصيفات به گونه اى سهل و ممتنع, جمال و كمال قرآن, ظاهر و باطن, سطح و عمق و ساير شئون آن كتاب شريف را به نمايش مى گذارد. اين اوصاف بيانگر عظمت و چند بعدى بودن وحى است و تبلور آن در كلام فردى آگاه به متن وحى پر از لطف و سرّ است كه (لاينبئك مثل خبير.) گوشى كه ازاين آستان مى نيوشد به راستى مصداق (على الخبير سقطتم) خواهد بود. در اين ميان دو وصف متضاد (صامت ناطق) در كنار يكديگر در سخن مولا براى قرآن, هم جالب و هم سؤال برانگيز است; اگر قرآن گوياست چرا صامت و خاموش است. در اين نوشتار همت شده است تا آنجا كه بضاعت اجازه دهد نكاتى با توجه به متن گفتار مولا در اين جهت ارائه گردد.

خاموش گويا

برابر نقل در روايتى, امام صادق (ع) معارف قرآن را به چهار گروه كلى تقسيم فرموده است:
1. عبارت 2. اشارت 3. لطايف 4. حقايق. وانگهى سهم و بهره هر صنف از اصناف مردم قسمتى از اين اقسام است كه عبـارت براى عوام, اشـارت براى خواص, لطايف بهره اوليا و حقايق مخصوص انبيا مى باشد.1
اينكه قرآن كتاب گروه خاص نيست و معارف آن قابل دسترسى براى همه است مطلبى است مورد اتفاق و نياز به استدلال نيست. قرآن كتاب هدايت است و بديهى است كه به صراحت تعبير, همه انسان ها را به هدايت فراخوانده و همه را مستحق خطاب و تكليف دانسته است. ازاين رو براى امكان اقتداء مردم به آن بايست سخن و پيامش براى همه در دسترس باشد اما چنانچه انتظار استعداد و توان ادراكى برابر براى همه به دور از صواب است, توقع هم سطح بودن همه معارف قرآن نيز خالى از وجه است. زيباترين تعبير در نشان دادن اين نكته همان است كه مولا فرموده است:
(القرآن بحر لايدرك قعره و بحر لاينزفه المستنزفون.)2
قرآن درياست, دريا در هيچ كوزه اى نگنجد. آن كس كه از قرآن كامياب مى شود و سيراب, به راستى ظرف محدودى بوده است كه به ظرفيت خويش بهره مند گشته است و محدوديت خويش را به دريا سرايت داده است. كسى به سان تشنه از وادى حيرت فرا مى رسد و بر ساحل مى نشيند و از جلوه هاى زيبايى تذكرات قرآن روانى تازه مى كند و اخلاق خود را مى آرايد و همين را براى خويش بس مى پندارد. و كسى ديگر نياز به شست و شو دارد جامه غفلت از تن به در مى آورد و روح و روان را با آب زلال هدايتش تطهير مى نمايد, و البته اين اول راه است كه چيزى فرو مى گذارد و چيزها بر مى گيرد.
هيچ كس با قرآن هم نشينى ساز نمى كند مگر اينكه چيزى از او كاسته و چيزى ديگر بر او افزوده گردد. كاهش از نابينايى و افزايش در هدايت و راهيابى.3
و آن كس كه توانايى و قابليتش فزون تر است گامى پيش تر و در سطوح و ظواهر به صيد معانى مى پردازد و به مقدار مورد انتظار كامياب از جام معرفت مى گردد, و اما همه تا رسيدن به اعماق و قعر از فاصله اى تا بى نهايت برخوردارند و براستى سخن صادر از بى نهايت همانند خود او تا بى نهايت ژرف و نامحدود است.
(فتجلّى لهم سبحانه فى كتابه من غير ان يكونوا رأوه.)4
جلوه نامحدود آيا به تصرف و دام محدود و ناتوانى چون انسان, ممكن مى گردد؟
ولى به فراخور استعداد, هر كدام را سهمى است كه نبايد آن را براى ديگرى نيز كافى دانست و بنابراين است كه زبان قرآن كريم هم زبان عبارت است تا براى عموم قابل فهم و مراجعه باشد, و هم زبان اشاره است, و هم لطيفه, و هم حقيقت. و هر كدام را اهلى است, و هر كس را بايد با زبان خاص او سخن گفت. (و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه.)
اينكه قرآن جهت تذكر آسان گشته است (و لقد يسّرنا القرآن للذّكر فهل من مدكر), و اينكه بايد قرآن براى همه كس قابل فهم باشد و هدايت همگان مورد نظر باشد, همه اين نكات در يك سو و پاسخ جدى به اين سؤال در سوى ديگر كه آيا امكان دستيابى و كاميابى همه انسان ها در همه سطوح در همان مبلغ مورد استعداد را مى توان از مراجعه به قرآن انتظار داشت. آيا نمى توان تصور كرد كه در سطح فهم ظواهر, هر كس خود را مخاطب قرآن بداند و رابطه دو به دو با قرآن برقرار نموده به مطلوب دست يابد, يا به جرأت تام بايد جواب منفى داد و ضلع سوم را در فهم آن ضرورى دانست. اگر چه مثلثى در اين موضع ترسيم مى گردد, ولى تفاوت آن با مثلث هندسى در اين است كه دو ضلع آن منطبق بر همديگر و بر وترى به نام مخاطب تناظر دارند و هيچ گاه آن دو ضلع عمود بر همديگر و متقاطع نيستند. به طور خلاصه, ضلع (عترت) است كه بايد در مراجعه به قرآن مورد توجه قرار گيرد و در اين صورت همه مراجعان مى توانند ادعاى فهم گوشه هايى از قرآن را داشته باشند.
غفلت از اين ضلع است كه خسارتى را برجاى مى گذارد كه جز ضلالت ره آوردى ندارد. بديهى است كه اگر صاحب كلام هم هادى و هم مضلّ است, كلام او نيز كه جلوه تجليات اوست نبايد به دور از چنين اقتضا باشد. و بر اين اساس است كه چنانچه متن قرآن و نصوص آن بر اقتدا به هدايت ره يافتگان تأكيد مكرر دارد بايد نمونه هاى مجسم هدايت و الگوهاى تام طهارت را فرا روى نهاد. (فبهداهم اقتده) (انعام/90) و البته چنانچه قرآن كتابى جاودانه است, هاديان و شارحان آن نيز جاودانه خواهند بود و تا قرآن زنده است كه (انا له لحافظون) (حجر/9) زيست آنها نيز قطعى است.
اين سخن كه قرآن خود بسنده است و نيازى به هيچ كس و شيئ ديگر نيست تا آنجا با واقعيت وفق مى دهد كه آموزه هاى قرآن كريم در برابر ساير مكتبهاى الحادى و اديان تحريف شده مقايسه گردد. اما آيا براى فهم و احاطه بر تعاليم قرآن, رجوع استقلالى كافى است؟ پاسخ به وضوح منفى است. زيرا رجوع گروه هاى ستيزنده كلامى به گونه استقلالى و با استبداد به رأى و فهم اوليه خويش به قرآن مراجعه كرده اند. بديهى است كلام من عند الله اختلافى در آن نيست كه اگر از نزد غيرخداوند بود اختلافى بود (و لو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافاً كثيراً). با اين همه اختلافات و تعارضات, هر گروه خويش را در فهم قرآن صائب و طرف مقابل را به سختى تخطئه نموده است. اين حقيقت را خود قرآن به صراحت بيان فرموده است (لايمسّه الاّ المطهّرون)(واقعه/79)
اشاره شد كه مطهرون(عترت) بُعدى جداگانه در برابر وحى و قرآن نيستند تا بر اثر وسوسه از رجوع به آنها هراسى به دل راه يابد. ما از آنها به دو بُعد و يا دو ضلع منطبق بر يكديگر تعبير نموديم و راز مسأله همين نكته بود. جهت گوياتر شدن اين مطلب به سخنان مولا بازگشته راز همه مطالب را در دو وصف متوالى صامت و ناطق براى قرآن مى يابيم: (فالقرآن آمر زاجر, و صامت ناطق.)5
به رغم اينكه به نظر مى رسد قرآن در عين خاموشى الفاظ, ناطق و گويا در معنى و مفهوم است و به اعلى صوت فرياد دارد و پيام خويش را به روشنى مى رساند, ولى در ساير سخنان حضرت بر اين پندار خط بطلان كشيده شده است و به صراحت نطق قرآن را در كام رجال قرآن قرار داده است. در ابتدا سخنان حضرت را در توصيف نطق قرآن مرور مى كنيم و سپس راه گويايى آن را مشاهده خواهيم نمود.
از واژه هاى كليدى كه تبيين كننده ناطق بودن قرآن كريم است, واژه (بيان) و مشتقات آن است كه هم قرآن كريم آن را وصف خويش قرار داده است و هم در سخنان مولا بر آن تأكيد شده است:
(و نزلنا عليك الكتاب تبياناً لكل شيئ) نحل/89
(و انزلنا اليك الذكر لتبيّن للناس ما نزّل اليهم) نحل/44
(كتاب أحكمت آياته ثم فصّلت من لدن حكيم خبير) هود/1
بديهى است تبيان ساير اشياء بودن و مبيّن ساير كتب وحى بودن و مفصل بودن قرآن, خود به خود با گنگ و نامفهوم بودن ناسازگارى دارد. در همين راستا حضرت نيز اوصافى را كه به وضوح نشان دهنده همين ايده است معرفى مى فرمايد:
(كتاب الله بين اظهركم, ناطق لايعيا لسانه.)6
(ثم انزل عليه الكتاب, نوراً لاتطفأ مصابيحه, و سراجاً لايخبو توقده.)7
(كتاب الله تبصرون به و تنطقون به.)8
به رغم اين توصيفات, حضرتش وصف مبيّن بودن قرآن را با اوصافى ديگر همانند متشابه و مجمل آورده و اين مى رساند كه معناى ديگرى از تبيين اراده شده است كه با مفهوم بدوى آن لفظ تفاوت دارد.
(خلف فيكم… كتاب ربّكم فيكم, مبيناً حلاله و حرامه… و محكمه و متشابهه.)9
اينكه قرآن را تبيين كننده محكم و متشابه و مفسر و مجمل به طور يكسان دانسته, بسيار اشعار دارد كه الفاظ قرآن خود به خود مبيّن نيستند و نمى توان به صرف مراجعه لفظى آن را به اعتماد و وضوح در دسترس دانست و بنابراين است كه قرآن در عين گويا بودن خموش است و نطق آن را بايد در جايى ديگر جست كه ترجمان و زبان قرآن محسوب گردد. در كلام حضرت دو راه براى اين مطلب ارائه شده است:
1. راهى كه معروف به تفسير قرآن به قرآن است.
(كتاب الله تبصرون به و تنطقون به… و ينطق بعضه ببعض و يشهد بعضه على بعض.)10
به كار بستن همين شيوه است كه حضرتش آن را زداينده اختلافات مى داند. حضرت با تخطئه آراء مختلف و بيان منشأ اختلاف, هرگونه توجيهى را براى اختلاف و تشتت آرا نفى مى نمايد و مى فرمايد صاحبان فتاواى مختلف كه همه خداوند و پيامبر و كتاب واحد دارند در اختلاف خويش چه عذرى دارند, آيا مأمور به اختلاف هستند كه پيوسته در پى اطاعت از آن امرند و يا از آن نهى شده, و معصيت پيشه ساخته اند؟ آيا دين ناقص است و آنها به كمك آراء خود به اتمام آن همت گماشته اند, و يا شريك خداوند هستند كه هرچه را خواستند بگويند؟ و آيا دين تام بوده و تقصيرى در تبليغ از سوى پيامبر رخ داده است؟
همه اين احتمالات منفى است و توجه نداشتن به شيوه درست استفاده از آن سبب انگيزش آراء گوناگون شده است. سرّ آن را بايد در ظاهر زيبا و باطن عميق قرآن نيز دانست كه هر كس به ظواهر زيبا و دلنشين قرآن استناد مى نمايد, بدون اينكه از عمق آن كمترين بهره اى برده باشد, و البته مى توان به طريقى از عمق قرآن نيز به طور نسبى آگاهى حاصل نمود و آن استشهاد از برخى از آيات كريمه براى برخى ديگر است و استناد يك جانبه به برخى ظواهر عملى نابسامان خواهد بود.
(ان الكتاب يصدق بعضه بعضاً و انه لااختلاف فيه.)11
2. راه دوم جهت گويايى قرآن كريم در سخنان حضرت, معرفى رجالى است كه ترجمان قرآن محسوب مى شوند و در هر صورت راه عمده نيز همين است كه اختلاف را به كلى از بين خواهد برد و انسان را به سرچشمه اصيل و زلال وحى رهنمون خواهد شد و از اعمال سليقه ها و مشرب هاى فكرى و تنگناهاى آن نجات خواهد بخشيد.
(انا لم نحكّم الرجال و انما حكّمنا القرآن, هذا القرآن انما هو خط مستور بين الدفتين. لاينطق بلسان و لابدّ له من ترجمان و انما ينطق عنه الرجال.)12
(ان القرآن حمّال ذو وجوه.)13
ولى آيا براستى هر كس مى تواند ترجمان قرآن به شمار آيد و يا سهمى از آن برده باشد. آنچه مى تواند به كلى اضطراب و نگرانى را زايل سازد اين است كه واژه رجال را در فرهنگ قرآن واژه اى خاص براى افراد خاص بدانيم همان (رجال) كه وصف آنها چنين است: (فى بيوت اذن الله ان ترفع و يذكر فيها اسمه… رجال لاتلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر الله)(نور/36)
و در همين خصوص حضرت اميرعليه السلام نيز تأكيد مى فرمايد:
(فيهم كرائم القرآن.)14
(ذلك القرآن فاستنطقوه و لن ينطق و لكن اخبركم عنه.)15
و با همه تأكيد بر گويايى و ناطقيت قرآن اين كلام صريح توجه مى دهد كه مراجعه به مخبر صادق و امام معصوم, شرط حتمى براى فهم راز مكنون آن خواهد بود و بايد ازاين زبان شنيد آنچه بايد از قرآن شنيد, وگر نه سخن را از منابع ديگر بايد تلقى كرد نه سخن قرآن.


پی نوشت‌ها:

1. آملى, سيدحيدر, جامع الاسرار و منبع الانوار, 1368ش, 530.
2. سيد شريف رضى, نهج البلاغه, جمع و تحقيق صبحى صالح, خطبه 198.
3. همان, خطبه 171.
4. همان, خطبه 78.
5. همان, خطبه 183.
6. همان, خطبه 129.
7. همان, خطبه 193.
8. همان, خطبه 129.
9. همان, خطبه 1.
10. همان, خطبه 133.
11. همان, خطبه 18.
12. همان, خطبه 125.
13. همان, نامه 77.
14. همان, خطبه 153.
15. همان, خطبه 157.

مقالات مشابه

تحلیل و نقد دلایل ابوالفضل برقعی درباره قرآن‌بسندگی در هدایت بشر

نام نشریهمذاهب اسلامی

نام نویسندهمهدی فرمانیان, فریدون محمدی فام

نیاز بشر امروز به هدایت وحی قرآنی

نام نشریهبینات

نام نویسندهشهلا نوری

قرآن ، کتاب هدایت

نام نشریهمشکوة

نام نویسندهعلوی مقدم

قرآن كتاب هدايت

نام نشریهمربیان

نام نویسندهعبدالله حاجی صادقی

صراط؛ معناي هدايت‌گري قرآن

نام نویسندهعبدالله جوادی آملی

امام خميني(س) صاحب قلب سلیم

نام نشریهکیهان

نام نویسندهمهدی رضوانی‌پور

در قلمرو آفتاب (همنشینی با قرآن)

نام نشریهگلبرگ

نام نویسندهابوالفضل هادی منش

غواصان ماهر، درهاي گران بها

نام نشریهرشد آموزش قرآن

نام نویسندهنرگس‌سادات حسینی

اهداف گزاره هاي علمي قرآن

نام نشریهقرآن و علم

نام نویسندهحمید فغفور مغربی